زبانحال امام حسن عسکری علیهالسلام قبل از شهادت
من آن مسافرم که دو چشمم بهاری است بارانِ غربتم به روی گونه جاری است مـن آن مـسـافـرم کـه ز اجـداد اطهـرم غـربت برای زنـدگیام یـادگاری است سهم من از تـمامیِ دنیاست جـام زهـر سهـم دو دیـدۀ پـسـرم بـی قـراری است پـهـلـو شـکـسـته مـادرم آمد به سـامـرا ایام ماتـم و مـحـن و سـوگـواری است دردی عجیب پیکـر من را فـرا گرفت ضعفی نشسته در تنم این زهر، کاری است من میروم به دیـدۀ خـونـبار، سـامـرا گـردیـده کـربـلای من انـگـار، سـامرا زهری که خوردهام به تنم التهاب ریخت رنگم پرید و بر رخ من ماهتاب ریخت سـوزاند زهـر معـتـمد از پای تا سـرم زهرش شراره بر جگرم بی حساب ریخت تا اینکه دست و پا بزنم هم رمق نماند از بس توان ز پیکر من با شتاب ریخت این غـم عـذاب داد مـرا تا در آن میان دیدم به چهـرۀ پسرم اضطراب ریخت میخـواستم که آب بـنـوشم ز تـشـنگی از دستهای بی رمقـم ظرف آب ریخت من که ز دست مهدیِ خود آب خوردهام یـاد حـسـین کـردم و صد بـار مُـردهام ساعات آخـر است، من انگـار میروم بــا دیــدۀ تــر و تـنِ تـــبــدار مـیروم دنـیـا به یادِ کـوچه بـرایم جـهـنـم است بـا یـاد مــادر و در و دیــوار مـیروم بیـهـوده نیست فـصل جـوانی خزانیام قـامت خـمیـده از غـم مسـمـار میروم در سـامـرا بـه یـاد مـدیـنـه نـفـس زدم با داغ روضـههـای شـرر بـار میروم نام دو جا هـمیـشه ز غـم میکـشد مـرا هر بار که به «کوچه و بازار» میروم مـا اهـل بـیـت حـامـل فـریـاد زیـنـبـیـم لحـظه به لحـظه و هـمه جا یاد زینـبیم در بسـترم من و به سـرم مـادرِ حسین گـردیـد خـاک کربوبلا بـسـتر حـسین من سـر به دامن پـسـر خـود گـذاشـتـم ای وای بر حـسین و عـلیاکـبر حـسین فرزند من کنار من است و دلم شکست بر حـالت حسین و علیاصغـر حـسین ایـنجـا جـسـارتی به من و پـیکـرم نشد در زیر دست و پاست ولی پیکر حسین والله قـلـب عــمــۀ مــا تـکّـه تـکّـه شـد هر دفعـهای که دید به نیـزه سر حسین پامـال شد به روی زمین جـسم جدِّ من اشکش چکید هر که شنـید اسم جدِّ من |